- الان دنبال یه چیزی می گردم که یه کم راجع بهش بنویسم, داره نوشتنم می ریزه, می خوام یه کم حرف بالا بیارم تا ذهنم آروم شه,بلکه تونستم امشبو بخوابم.
- هنوز دارم فکر می کنم(البته دارم موسیقی هم گوش میدم.)
- یه چیزایی میاد به ذهنم, همیشه به طور ناخودآگاه معتقد بودم که کلا برای ما (حد اقل من و اطرافیانم و حدس می زنم برای اغلب ایرانی ها) وضعیت به طور مزمنی در حال بدتر شدنه,انسان ناخودآگاه یه امید کاذبی به فردا داره. به اینکه وضعیت بهتر می شه اما در عمل همه چیز داره بدتر میشه و این یه تناقض اساسی برای ماس که کم کم خوردمون میکنه! امید ها و آرمان ها کم کم تبدیل به رویا می شن و آخر سر کابوسی که یه عذاب وجدان برامون داره, شاید از تنبلی مونه, اما به نظر من دلیلش اینه که ما به این زندگی معتاد شدیم, باید عادتها رو بشکنیم تا.......
- اینا همش حرفه کی مرد عمله!؟
- خوب فکر می کنم الان راحتتر بخوابم.
اینقدر به کله ی بیچاره ات فکر تزریق نکن. بالا میاری ها! :دی
"کی مرد عمله؟" فکر کنم زیادی کلیشه ای شده. [نیشخند]
امید جان زندگی بدون فکرم قشنگه دنبال دردسر نباش همه دنبال آرامشند ، حالا که تو آرومی چرا می خوای خرابش کنی ، نترس بی دغدغه نمی مونی
آخرش چی شد ؟؟؟
خوب خوابیدی یا نه شازده پسر ....
ا................ه واسه چی آخه ؟؟
باید دلیلی داشته باشه یا نه ؟؟؟
من خودم یه مدت همین طوری بودم و شایدوحشتناک تر... قبولکن باید به فکر باشی ..
دوس داشتی بیشتر با هم حرف می زنیم ...
فقط اینو بدون نباید به حال خودش بزاری عزیز جان ...